- بی صبری
ناشکیبایی، بی صبری، بی قراری، بی آرامی
معنی بی صبری - جستجوی لغت در جدول جو
- بی صبری (صَ)
حالت و کیفیت بی صبر. عدم شکیبایی. عدم تحمل. (ناظم الاطباء). بی طاقتی. جزع. ناشکیبایی. ناشکیبی. بی آرامی:
چنین تا مدتی در خانه میبود
ز بی صبری دلش دیوانه میبود.
نظامی.
حمل بی صبری مکن بر گریۀ صاحب سماع
اهل دل داند که تا زخمی نخورد آهی نکرد.
سعدی
چنین تا مدتی در خانه میبود
ز بی صبری دلش دیوانه میبود.
نظامی.
حمل بی صبری مکن بر گریۀ صاحب سماع
اهل دل داند که تا زخمی نخورد آهی نکرد.
سعدی
- بی صبری
ناشکیبایی بی تحملی
- بی صبری
ناشکیبایی، بی تابی
- بی صبری
بی تحملی، بی طاقتی، بی قراری، ناشکیبایی، ناشکیبی، ناصبوری، بی تابی، بی طاقتی
متضاد: شکیبایی، صبوری
متضاد: شکیبایی، صبوری
- بی صبری
نفاد الصّبر
- بی صبری
Impatience
- بی صبری
impatience
- بی صبری
sabırsızlık
- بی صبری
بے صبری
- بی صبری
অস্থিরতা
- بی صبری
kutokuwa na subira
- بی صبری
קוֹצר רוּחַ
- بی صبری
조급함
- بی صبری
焦り
- بی صبری
अधीरता
- بی صبری
ketidaksabaran
- بی صبری
ความใจร้อน
- بی صبری
ongeduld
- بی صبری
impaciencia
- بی صبری
impazienza
- بی صبری
impaciência
- بی صبری
不耐烦
- بی صبری
niecierpliwość
- بی صبری
нетерплячість
- بی صبری
Ungeduld
- بی صبری
нетерпение
